چگونه جهاني شويم وقتي جهاني نمي انديشيم؟!!
رضا ملاحسيني اردكاني
دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی
info@kavirestan.ir
مدتي است كه مسئله ثبت بافت تاريخي شهر يزد در آثار جهاني يونسكو به يكي از مسائل مهم و پرحاشيه در حوزه ميراث فرهنگي استان و كشور تبديل شده است.
هيچكس در اجرايي شدن و ثبت يزد به عنوان ميراث جهاني اختلافي ندارد اما در حاشيه اين اصل، موضوعات متنوع ديگري است كه سبب مي شود مسائلي مطرح شود.
مثل كارهاي اجرايي انجام شده براي انجام اين موضوع، مدت زمان باقي مانده، برنامه هاي سازمانهاي مسول در اين زمينه، رقباي يزد (بازار تاريخي تبريز و مقبره شيخ صفي الدين اردبيلي) و وضعيت آنان در مقايسه با وضعيت يزد و ... تمام اينها مسائل مهمي است كه بايد به همه آنها پرداخت، اما آنچه به نظر من در اين بحث مغفول مانده، سهم ساكنان و صاحبان اين بافت و كلا مردمان شهر يزد از اين ماجرا و نقش و وظايف آنهاست.
ثبت يزد در فهرست ميراث جهاني يونسكو مسلما اتفاق بسيار مهم و مفيد براي ميراث فرهنگي ما يزديها خواهد بود و طبعا كوتاهي هيچ سازمان و مسولي در اين رابطه را نمي توان پذيرفت، اما آيا اين فقط وظيفه مسولان و مديران و يا فقط سازمان ميراث فرهنگي است كه اين مهم را به سرانجام برسانند.
حتي نه، فراتر از اين، آيا جهاني شدن يزد صرفا ثبت آن در يونسكو است؟ اگر فرض را بر اين بگذاريم كه با مساعدت همه مسولان و مردم و مطلوب بودن همه شرايط، يزد نيز در آثار جهاني يونسكو قرار گرفت، آيا همه چيز تمام شده و يزد هم جهاني شده؟
همان اول گفته شد كه صد البته ثبت يزد اتفاق بسيار مهمي است كه هيچ كوتاهي را از هيچ كس نمي توان پذيرفت، اما حقيقت آن است كه اين همه ماجرا نيست.
شكي نيست كه دنياي امروز ما بيش از هر زمان ديگري به دهكده جهاني مك لوهان مشابهت دارد. امروز زمان و عصر جهاني شدن هاست و هرچه در قالب جهاني نگنجد مجال ادامه يافتن در آينده را نمي يابد.
براي بقاي فرهنگ و هويت هر جامعه اي نيز بايستي كه آن را متناسب با شرايط جهاني شدن و به شيوه هاي آن معرفي و پاسداشت. هر فرهنگ و سنتي در هر جاي جهان كه نتواند خود را اينگونه وفق دهد دير يا زود منسوخ خواهد شد.
اين زنگ هشداري است همگاني كه هنوز برخي آن را باور نكرده اند. پس بنابراين بايستي كه براي حفظ فرهنگ و هويت خاص خودمان در درجه اول و معرفي و شناخت آن به جهانيان در مرحله بعدي گامهاي اساسي و جدي در اين زمينه برداشت.
مطمئنا ثبت بافت تاريخي شهر يزد در ميراث جهاني يونسكو قدم بسيار بزرگي در اين رابطه خواهد بود اما بعد از آن چه؟ به راستي چند درصد از مردم يزد در جريان اين مهم هستند؟ اصلا تا چه اندازه اين امر را مهم قلمداد مي كنند؟
واقع بين باشيم! مردم يزد بافت تاريخي شهر خود را يادگاري يا يك محوطه صرفا تاريخي نمي دانند، بلكه در آن زندگي مي كنند و در آن به دنيا مي آيند و در آن هم از دنيا مي روند. طبيعتا ديدگاه و نظر يك يزدي با يك توريست خارجي در رابطه با بناها و يا هرچيز بافت تاريخي متفاوت است.
يك توريست يك بنا مثل مسجد جامع، بازار، خانه ها، كوچه ها و ساباط ها و ... را از منظر تاريخي و زيباشناسي مي نگرد و ما يزديها آنها را جدا از اين نظر به عنوان بخشي از زندگي خود مي دانيم كه هر روز با آنها سروكار داريم.
طبيعتا با ثبت بافت يزد در يونسكو براي حفظ و احياء اين بافت محدوديتهايي براي ساكنان آن بوجود خواهد آمد. آيا ساكنان بافت با اين محدوديتها آشنا هستند؟ آيا مي توانند اين ها را بپذيرند؟ آيا پس از ثبت بافت تاريخي شهرهاي ميبد، يزد و اردكان در فهرست آثار ملي، از ميزان تخريبهاي آن كاسته شد و يا اينكه ...؟
اصلا تا چه اندازه ما يزديها با اين يادگاريهاي پيشينيانمان آشنا هستيم و آنها را مي شناسيم؟
به جز چند اثر شاخص شهر كه روزانه از كنار آنها مي گذريم با چه آثار ديگري آشنائيم؟
مگر اين نيست كه تنها بعد از هر چند زماني كه برايمان مهماني از بيرون استان مي آيد به ياد اين ميراث مي افتيم و ما نيز به همراه ميهمانانمان بازديدكننده مي شويم؟
بسيار ديده ايم همشهرياني كه اطلاعاتشان از آثار شهرشان حتي كمتر از ميهمنانشان بوده.
به خوبي سالها پيش را به ياد دارم كه تازه به يزد نقل مكان كرده بوديم و روزي در دبيرستان با همكلاسي هاي يزدي ام در مورد توانائيهاي گردشگري يزد و بافت تاريخي آن صحبت مي كرديم.
يكي از دوستان كه نزديكيهاي مسجد جامع ساكن بود حرفي زد كه جاي تامل دارد. مي گفت: «هر روز چندين بار از كنار مسجد جامع مي گذرم و تعداد زياد گردشگران ايراني و خارجي كه مشغول تماشاي مسجد هستند را مي بينم، اما هنوز نمي دانم كه اين مسجد چه دارد و اينها به چه چيز اين مسجد مي نگرند كه حاضرند براي آن تا يزد سفر كنند؟!!!»
آيا تعداد همشهرياني كه چنين تفكري دارند كم است؟
آيا به همان اندازه كه براي بازسازي ظاهري بناهاي بافت تاريخي سعي و تلاش شده (كه انصافا كار پسنديده اي است)، به بازسازي و احياء فرهنگ ميراث فرهنگي و ضرورتهاي توسعه آن در ميان خود نيز پرداخته ايم؟
مگر اينگونه نيست كه در عصر جهاني شدن حرف اول را نيروي انساني آگاه و مطلع مي زند؛ تا چه اندازه سعي كرده ايم كه ساكنان شهر بويژه نسل جوان را با آنچه گذشتگانمان در اختيارمان قرار داده اند آشتي دهيم؟
خوشبختانه موسسات و تشكلات دولتي و خصوصي و مردم نهاد در اين زمينه در سطح شهر و استان كم نداريم، اما آيا آنها تا كنون توانسته اند به اهدافشان برسند؟
سيماي كم فروغ «تابان» با چه برنامه هاي متناسب و مناسب توانسته است در رسيدن به اين مهم پيشقدم شود؟
نهايتا اينكه بياييم براي جهاني شدن يزد ابتدا خودمان با شهرمان و ميراثمان آشتي كنيم و آن را سرمايه خود بدانيم، آنگاه شاهد آن خواهيم بود كه حتي بدون ثبت شدن هم جهاني شده ايم. به راستي اگر خداي ناكرده عليرغم همه تلاشها يزد در تاريخ مقرر به ثبت در آثار جهاني يونسكو نرسيد، همه چيز تمام شده است؟
و يا اينكه اگر رسيد نيز همين طور؟ بيشتر بيانديشيم؛ جهاني شدن تنها ثبت شدن نيست. اگر همپاي اين اقدام مهم خود را هماهنگ نكنيم، جهاني نشده ايم، جهان نما شده ايم.پس بياييم جهاني بيانديشيم و محلي عمل كنيم!!
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 18,ژانویه,2025